مردي سجاده عابدي را دزديد. عابد چون ديد، دزد خجالت كشيد و سجاده را واگذاشت و گفت: نمي دانستم كه سجاده از توست. عابد گفت: چگونه نمي دانستي كه سجاده از تو نيست؟!
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت